نمیدونم

عنوانش: دردل های نگفته من با داداشم(با داداش فرق داره هنوز کلمه ای براش اختراع نشده)

نمیدونم

عنوانش: دردل های نگفته من با داداشم(با داداش فرق داره هنوز کلمه ای براش اختراع نشده)

۷

متن زیر برگرفته از

چوبه ی دار برپا می کنند، بیرون سلولم.
25 دقیقه وقت دارم.

ادامه مطلب ...

۶

هر باری که فکر میکنی یه جا امنه یا یه جا هست که زبونت اونجا باز میشه بدجور میخوره تو ذوقت ...

اصلا نیمیتونم حرفمو بگم.

واقعا بعضی حرفا از دل آدم بیرون نمیان.

حتی به داداش هم نشد بگم اما اگه اینجا بود فقط اون از چشام میخوند.

۵

حمایت، پشتیبانی، دلگرمی... 

احتیاج یه دختر که همه فکر میکنن اگه پول باشه یا بری دنبالش با هر پسری که بهش نگاه کرد درگیر بشی تامین میشه. 

هی برادر تا حالا براش داداشی بودی ؟ 

شده فکر کنی اون فقط می خواد از تو نترسه و فقط فکر کنه تو هستی حتی اگه خیلی دوری ازش ، فقط همین. 

بدون اینو که بدونه دیگه خودش یه تنه همه مردای دنیارو حریفه. 

این همون چیزیه که تو هم می خوای اما پنهان میکنی 

فکر میکنی از مردونگیت کم میشه اما مردترین میشی 

این همه گفتم بگم داداشم مرد شده خیلی مرد شده خیلی... 

اینو دیشب فهمیدم 

فقط گفت هست . 

اما خودش نمیدونه.