نمیدونم

عنوانش: دردل های نگفته من با داداشم(با داداش فرق داره هنوز کلمه ای براش اختراع نشده)

نمیدونم

عنوانش: دردل های نگفته من با داداشم(با داداش فرق داره هنوز کلمه ای براش اختراع نشده)

۳۰

کاش میدانستم...

کاش میدانستم آخرین کسی که مرا فراموش خواهد کرد کیست؟

۲۹

دنیای غریبی ست ...

به یکی که دست می دهی و

میدانی که دیر  یا زود

از دستش می دی ...!

۲۸

برهنه ات میکنند تا بهتر  شکسته شوی؛

نترس  "گردوی  کوچک" 

آنچه سیاه میشود روی تو نیسـت،

دست آنهاست...!

۲۷

انقدر برام غیر قابل باور بود که تا لحظه ای که از کنارش گذشتم انقد غیر قابل باور که این همه نقشه که ریخته بودم اصلا دیگه یادم نبود  

اما اصلا انگار کسی بود که غریبه نبود انقدر محرم که یادم رفته بود اون دوست نداره دست بده اما خوب فک میکردم همونطور که اون واسه من با همه فرق داره منم... 

تمام راه برگشتو گریه کردم  

به خدا اگه خدا بیاد پایین بگه من اونو چز یه برادر عاشقانه دوست دارم خدارم نمیبخشم 

تمام راه مثل دیوونه ها زمین و زمان نفرین میکردم حتی کسایی که از کنارمون رد می شدن و نمیدونستن که اون بهترین داداش دنیاس  

 

ای خدا انقدحرف دارم اینجام نمیتونم انگار  

۲۶

۱۹:۵۷ سه شنبه میخوام از خیابون رد شم سمت چپو نگاه کردم،  حالا اون وسط وایسادم یه صدایی از گوشیم میاد، اس ام اسه میخوام بخونم مثل همیشه، سمت راستو نگاه کنم و این خیابونم تموم شه... اما... 

مثل همیشه نیست وسط اون همه ماشین خشکم میزنه، آخه ... 

 

خداوندا خواهری دارم که روزگار فرصت دیدارش را به من نداده است، اما تو خود میدانی که یادش در دلم جاوید است، خواهری که رسمش معرفت، کردارش جلای روی و یادش صفای دل است، پس آنگاه که دست نیاز سوی تو بر می آورد، پر کن دستش را از آنچه که در مرام خدایی توست 

 

نتونستم سمت راستو نگاه کنم اشکم چکید روی گوشیم به خودم اومدم 

وای خدایا میتونم داد بزنم بخندم جلوی همه گریه کنم  

من الان می تونم همه کار بکنم همه کار... 

خدایا دوست دارم، داداش دوست دارم... 

300،200متری که همیشه پر از خستگی طی میشد تا به تاکسی برسم حالا مسیری شده که قلبم آرامش میگیره ب همین سادگی