نمیدونم

عنوانش: دردل های نگفته من با داداشم(با داداش فرق داره هنوز کلمه ای براش اختراع نشده)

نمیدونم

عنوانش: دردل های نگفته من با داداشم(با داداش فرق داره هنوز کلمه ای براش اختراع نشده)

۲۰

من درد محبت را هرگز به تو نسپردم  

میدانی و میدانم

۱۹

نمیدانم چرا تا میگویم حالم خوب است!!! چشمانم خیس میشود ؟

۱۸

عادت می کنم...


به داشتن چیزی و سپس نداشتنش


به بودن کسی و سپس به نبودنش


تنها عادت می کنم اما فراموش نه !

۱۷

مرسی خدا  

۱۶

داری سعیتو میکنی 

بمیرم برات همیشه میدونی باید چیو از دلم در بیاری   

اما این بار نمیدونی 

من نمیخوام اذیت شی به خدا  

خدا کنه زود تر یادت بره 

غلط کردم خدا این بار نمیخوام بفهمه