نمیدونم

عنوانش: دردل های نگفته من با داداشم(با داداش فرق داره هنوز کلمه ای براش اختراع نشده)

نمیدونم

عنوانش: دردل های نگفته من با داداشم(با داداش فرق داره هنوز کلمه ای براش اختراع نشده)

۱۵

هم نام 

 اولین نفری 

 تازه فهمیدم نکنه دارم اینجا خودمو پنهان میکنم 

 مثل تلنگر بودی

۱۴

از صبح دنبال یه چیز قشنگم 

باید پیداش کنم نمیخوام اینطوری ترکت کنم

۱۳

 شهامت رها کردن

 به وقت رها کردن،

 و ماندن

 و ادامه دادن ٬

 به وقت تاب آوردن ٬ ندارم . خدا چی در مورد من فکر کردی ؟!

۱۲

آدم گاهی بلد می شود حتی آرام و بی صدا تلفن را در حالی قطع کند

که هنوز زمزمه ی دور او را می شنود ،

فقط برای آن که نگوید خداحافظ ...

فقط برای اینکه دل کندن از اینکه هست سخت تر نشود

۱۱

ساکت میشم
هر روزم ساکت تر میشم
حرفام جمع میشه تو چشمام
وقتی که تنهام چشمام زیاد حرف میزنن
به سقف نگاه میکنم
از خودم میترسم.